عاشق باران,عاشق پاییز دلنوشته ها،داستان،اشعار و سروده ها،عکس و مطالب مذهبی و قرآنی*دانلود نرم افزار و بازی آندروید*
|
بهار زندگی
سپیده صبح آمد و دلم سپید شد ز نور دیده ببین شمع حیات را ز نومیدی نباشد زندگانی که گر خواهی روی بشناس ما را دلم در هر تپش غم می سراید میان هر غمش آهی نشاند دگر بگذشت عمر جان ما را ز بختم هیچ نیست دلخوش ما را به تو گویم ز من بشنو تو ای دل تو ای تنها ترین دلدارم ای دل که گر نابود شد عمر گرانت به تنهایی گذشت فصل حیاتت نباشد جای هیچ افسوس زیرا که باشد در شکست پیروزی ات را بزن دستان خود بر زانوانت بخوان بر لب امیرالمومنینت صدا زن خالق خود را تو از دل طلب کن یاری اش را از سر خضع امیدت را گل افشان کن دوباره دلت را سبزه باران کن دوباره به لب آور گل لبخند را باز به برق آور دو چشمانت را از آغاز که دیگر فصل غم هایت تمام شد خزان زندگانیت بهار شد
دوستان عزیز امیدوارم از این شعر لذت برده باشید...لطفا در مورد این شعر نظر بدید تا بتونم اونو اصلاح کنم... نظرات شما عزیزان: برچسبها: شعر, دلنوشته, بهار, حیات, امام علی, [ چهار شنبه 11 دی 1392 ] [ 2:14 ] [ شیوا پ ]
[
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |